کمک مؤثری برای پیشرفت علوم انسانی اسلامی نشد/ تشویقهای رهبر انقلاب انگیزه ما برای پیشبرد کنگره علوم انسانی بود
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۰۵۷۲۴
رئیس شورای سیاستگذاری مجمع عالی علوم انسانی اسلامی میگوید با وجود آنکه برای تحقق ایدههای بزرگ و مبتکرانه اعلام آمادگی کردهایم، وزارت علوم و معاونت علمی یک ریال هم برای علوم انسانی کمک نکردهاند. امید ما برای ادامه مسیر تشویقهای رهبر انقلاب بود. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علوم انسانی همواره از حوزههای فرصتساز و پر چالش علمی در کشورمان بوده که این چالش از اول انقلاب تا به امروز تداوم داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با حجت الاسلام دکتر رضا غلامی رئیس شورای سیاست گذاری مجمع عالی علوم انسانی اسلامی به بهانه هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی در مورد سرشت و سرنوشت 4 دهه تلاش برای تحقق ایده علوم انسانی اسلامی به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی برگزار میشود* مسئله علوم انسانی اسلامی از ابتدای انقلاب مطرح بوده است. انقلاب فرهنگی هم اولین قدمها در این زمینه است. در طول چهار دهه گذشته هم در این زمینه سخن بسیار گفته شده و نهادهایی هم در این زمینه تأسیس و فعالیت کردند. با وجود این تلاشها به زعم شما مهمترین موانع شکلگیری علوم انسانی اسلامی و رسیدن به یک نقطه مطلوب چه موارد و عواملی هستند؟
تحول در علوم انسانی با هر منظری، باید در یک فرایند طبیعی اتفاق بیفتد و از درون دانشگاهها بجوشد. این تصور که تحول در علوم انسانی از جمله رسیدن به علوم انسانیِ اسلامی، یک امر پروژهای و تحمیلی است، تصور کاملاً نادرستی است. من از ابتدای شکلگیری ایده علوم انسانی اسلامی بر دو نکته همواره تأکید داشتم: اول، گسترش فضای آزاداندیشی و نقد و استقبال از نظرات متفاوت. دوم: بسترسازی برای تداوم فعالیتهای علمی و پژوهشی نخبگان علوم انسانی اسلامی با سرمایهگذاری وسیع.
این یک واقعیت است که اگر فلسفه علوم انسانی اسلامی و نظریههایی که در چارچوب این فلسفه ارائه میشود، از قوت کافی برخوردار باشد و بتواند در مواجهه با نقدها از خود به خوبی دفاع کند، خود به خود راه برای گسترش و تعمیق آن در فضای آکادمیک ایران باز خواهد شد.
برخی تصویر درستی از کارکردهای علوم انسانی جدید ندارند
* همچنان منازعه ماهوی در مورد امکان یا عدم امکان ایجاد و شکلگیری علوم انسانی اسلامی در کشور وجود دارد. برخی مفهوم علوم انسانی اسلامی را یک مفهوم غیرعلمی و بیشتر ایدئولوژیک میدانند. این طیف معتقد است علم قابل تقسیم به اسلامی و غیر اسلامی نیست. پاسخ شما به این ابهامات چیست؟
درباره فلسفه و نظریه تکوین و تکون علوم انسانی اسلامی نزدیک به 10 نظریه عمده وجود دارد. همه این نظریات از قوت یکسانی برخوردار نیستند و با عینک واحد به علم و معرفت نگاه نمیکنند. حتی ممکن است برخی نظریات نوعی رویکرد ایدئولوژیک را هم با خود حمل کنند، اما من شخصاً در نظریهای که ارائه دادم و اخیراً در گفتگوی انتقادی با دکتر علیرضا شجاعیزند آن را به دقت تشریح کردم، با عنایت به تاریخ علم و نظریات فلسفی درباره علم، تلاش کردم اقتضائات واقعی رسیدن به علوم انسانی را که بتواند در زیر چتر جهانبینی الهی شکل گرفته و شکوفا بشود، توضیح دهم. شاید قابل انکار نباشد که برخی همکاران ما در دیدگاههای خود در باب علوم انسانی اسلامی، تصویر صحیحی از علوم انسانی جدید، تفاوت آن با فقه و یا تصویر درستی از کارکردهای علوم انسانی جدید ندارند و همین امر کار را دشوار کرده است. آنچه مسلم به نظر میرسد، علوم انسانی به دنبال توصیف، تحلیل و پیش بینی روشمند و مستند پدیدههای اجتماعی است و تجویز که میتوان از آن به یک امر پسینی تعبیر کرد، در علومی دیگر مانند فقه اتفاق میافتد.
بستر فکری آزاد و نقادانهای را به وجود بیاوریم
* به نظر شما راهکار رسیدن به یک وحدت نظری و راهبردی در زمینه ضرورت وجود علوم انسانی اسلامی در بین نخبگان کشور چیست؟ چرا که تا زمانی که در مورد اصل مسئله و وجود و یا عدم وجود آن بحث به صورت طبیعی صورت نگیرد، در خروجی شاهد نظریه و مفهوم پردازی نخواهیم بود.
به نظر من، وحدت نظری اگر هم مثبت باشد، باید به شکل طبیعی رخ بدهد، ضمن آنکه تنوع و تکثر اندیشهها درباره علوم انسانی اسلامی مفید و سازنده است. به نظر میرسد هیچ لزومی ندارد به دنبال یکدستسازی اندیشهها درباره علوم انسانی اسلامی باشیم. خود تنوع آراء مفید است. اتفاقاً، در فرآیند تضارب آراء و تعاطی افکار است که افکار نو و تحول آفرین خلق میشود. همان طور که در ابتدای عرایضم تأکید داشتم، هنر ما این است که بستر فکری آزاد و نقادانهای را به وجود بیاوریم. هنر ما، این است که با سرمایهگذاری درست و حمایت از محققان پر استعداد و نخبه، فرصت شکل گیری دیدگاههای نو یا نقد دیدگاههای مهم و مطرح را پدید بیاوریم. عمده راه همین است.
درباره خود علوم انسانی اسلامی هم ما قصد تحمیل آن را به کسی نداریم. علوم انسانی اسلامی اگر از قوت، استحکام، جذابیت و کارآمدی برخوردار باشد، به طور طبیعی راه خود را در محیط علمی دانشگاهی پیدا خواهد کرد. از طرف دیگر، ظهور و بروز علوم انسانی اسلامی به منزله کنارهگیری از تعلیم و پژوهش علوم انسانی متداول در جهان نیست. ما نه تنها نباید جلوی آزادی علمی در کشور را بگیریم بلکه به شناخت نظریههای بروز و برجسته جهانی در علوم انسانی و نقد آنها و فراتر از آن، تطبیق آنها با نظریات خودمان احتیاج ضروری داریم.
* هفتمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی در روزهای آینده برگزار خواهد شد. یکی از مسائلی که در علوم انسانی اسلامی گویا مورد کمتوجهی قرار گرفته، مسئله هم افزایی و ایجاد یک جریان علمی با کشورهای همسو است. به نظر میرسد در این زمینه چندان موفق نبودیم و گویی نتوانستیم مدعای خود را در این زمینه در عرصه بینالمللی خیلی طرح کنیم. چرا موفق نبودیم؟
در این تقریباً 15 سالی که از عمر طرح صریح ایده تازه شکلگیری علوم انسانی اسلامی سپری شده است، موفقیتهای زیادی داشتهایم. به نظر من مقدمات همافزایی و تعامل نیز تا حد خوبی به وجود آمده است. در حال حاضر، مجمع عالی علوم انسانی اسلامی با نزدیک به 30 عضو فعال از دانشگاهها و پژوهشگاههای مهم کشور در برقراری ارتباطات و همکاریها میان مراکز علمی دانشگاهی و حوزوی و شخصیتهای حقیقی، به یک کانون جدی و اثرگذار در کشور تبدیل شده است. حتی در این سالها با خیلی از نظریهپردازان در جهان اسلام که در این زمینه صاحبنظر هستند و آثار گرانسنگی ارائه دادهاند، ارتباط برقرار کردهایم. البته روشن است که همه اقدامات ما در حد مقدمهچینی بوده و با نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم.
تشویقهای رهبر انقلاب ما را در پیشبرد کنگره علوم انسانی انگیزه بخشید
* چرا شاهد شکلگیری گفتوگوهای مستمر علمی در رسانهها، دانشگاهها و پژوهشگاهها در مورد علوم انسانی اسلامی و تولید نظریه بومی نیستیم؟ چرا که بدون این مناظره و گفتوگوی مستمر علمی تولید علم یک شبه و با بخشنامه ممکن نیست.
مشکل اصلی ما این است که مسئولان به رغم شعارهایی که در این زمینه دادهاند و با وجود وعدههایی که داده اند، هیچ کمک مؤثری برای پیشرفت این حرکت نداشتهاند. وزارت محترم علوم و معاونت علمی ریاست جمهوری با وجود آنکه ما برای تحقق ایدههای بزرگ و مبتکرانه، تمام قد اعلام آمادگی کردهایم، حاضر نشدهاند حتی یک ریال برای علوم انسانی اسلامی کمک کنند. من از دولت گلهمندم و فکر نمیکردم تا این حد نسبت به این عرصه بیتفاوت ظاهر شود. خود من، در سالهای اخیر، بارها به دلیل مشکلات مالی درصدد توقف برگزاری کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی و فعالیتهای اقماری آن بودم و هنوز هم گاهی در اثر فشارهای مالی، هر از چندی، به تعطیلی فکر میکنم. تنها عاملی که من و همکارانم را به ادامه این حرکت امیدوار کرد، تشویقهای رهبر بزرگوار انقلاب بود.
* کنگره علوم انسانی اسلامی 6 دوره برگزار شده است. ارزیابی شما از تأثیر این کنگره در فضای علمی کشور و شتاب دادن به تولید علم اسلامی و بومی چیست؟
به نظر من، مجمع عالی علوم انسانی اسلامی و مولود آن یعنی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، تا الان و با وجود همه تنگناها و بیمهری مسئولان، چنین دستاوردهای مهمی داشته است. البته من برای نخستین بار است که این دستاوردها را به صورت کامل خدمتتان بیان میکنم. اول: بسط و تعمیق فلسفه علم دینی و توسعه نظریهپردازی و نقد در این عرصه. دوم: حمایت از پرورش ایدههای علمی در رشتههای گوناگون علوم انسانی اسلامی؛ سوم: اعطای جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی به برترین دانشمندان و نظریهپردازان داخلی و خارجی و شناساندن چهرههای برتر و مرجع به مخاطبان علمی. چهارم: تولید شماری کتبِ منبع و کمک آموزشی پنجم: راهاندازی مجموعه "کتابنظریه" به مثابه ویترین نظریههای برتر در علوم انسانی اسلامی. ششم: راهاندازی چند نشریه درجه یک علمی به منظور بروز و ظهور علمی بیشتر علوم انسانی اسلامی هفتم: ایجاد زمینه ارتباط، همافزایی و تعامل میان استادان و محققان علوم انسانیِ اسلامی هشتم: شناسایی و پرورش استعدادهای برتر و نخبگان جوان؛ نهم: به بحث گذاشتن مسائل و گرههای علمی اعم از مسائل بنیادی و کاربردی؛ دهم: شکلدهی و ترویج گفتمان علوم انسانیِ اسلامی در میان استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههای ایران؛ یازدهم: راهاندازی اندیشکده حکمرانیِ اسلامی به منظور زمینهسازی برای پاسخگویی به نیازهای فوری نظام حکمرانی و ارائه چندین بسته پیشنهادی به رؤسای محترم قوا دوازدهم: ارتباط، همکاری و همافزایی با اندیشمندان جهان اسلام و تبادل تجربه با آنها در موضوع علم دینی.
انتهایپیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی مجمع عالی علوم انسانی اسلامی علوم انسانی اسلامی علوم انسانی اسلامی علوم انسانی اسلامی تشویق های رهبر علوم انسانی دانشگاه ها هم افزایی شکل گیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۰۵۷۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ما از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بیاطلاع هستیم
به گزارش خبرنگار مهر، اولین نشست از سلسله نشستهای «علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی» با عنوان «فلسفه دانشگاهی و مسائل ایران امروز» در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این نشست بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد و سیدحسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف سخنرانی کردند.
در ابتدای این نشست، مالک شجاعی که دبیری جلسه را به عهده داشت کمی درباره موضوع تاریخ نگاری علوم انسانی آکادمیک سخن گفت و بیان کرد: امروز حدود صد سال از ورود علوم انسانی جدید به ایران گذشته است. در واقع حدود یک قرن است که ایرانیان با علوم انسانی جدید مواجه شدند. خوشبختانه دانشگاه تهران به عنوان یکی از اولین مراکزی که علوم انسانی آکادمیک در آن وجود دارد درباره بیشتر رشتههای علوم انسانی، تاریخ نگاری رشتهای انجام داده اما سوالی که مطرح میشود این است که هر کدام از این رشتهها با ما ایرانیان چه کردهاند.
وی افزود: در مورد علوم انسانی جدید در ایران دو طیف از افراد وجود دارند. عدهای معتقدند که علوم انسانی ما تماماً وارداتی و تقلیدی است اما عدهای معتقدند اگر علوم انسانی نبود ما به خودشناسی تاریخی و فرهنگی نمیرسیدیم. به هر حال ما قرار است در سلسله نشستهایی که امروز جلسه اول آن است نخبگان را دعوت کنیم و درباره چنین موضوعاتی با آنها گفت و گو کنیم.
شجاعی ادامه داد: موضوع اولین نشست هم «فلسفه» قرار دادیم چون به عقیده بسیاری از اهالی علوم انسانی فلسفه، مادر علوم است. طبق پیش بینی که مؤسسه حامی علوم انسانی، خانه اندیشه ورزان و فرهنگسرای اندیشه انجام داده اند قرار است که تا پایان سال ۱۰ یا ۱۱ نشست به تفکیک رشتهای برگزار کنیم و شیوه برگزاری هم به این شکل است که نگاههای متفاوت را مقابل هم قرار دهیم.
در ادامه نشست بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد سخنرانی کرد.
وی گفت: بحث درباره علوم انسانی و فلسفه ذوابعاد است و پرداختن به آن کار یک نشست نیست. اما سوالی که من میخواهم مطرح و بحثم را با آن شروع کنم این است که ما از فلسفه دانشگاهی چه انتظاری داریم. به بیان دیگر چه تفاوتی میان حقیقت فلسفه و فلسفه دانشگاهی است. حقیقت فلسفه نقش بسیار اساسی در قوام بخشی فرهنگ داشته است. اما فلسفه دانشگاهی یک فعالیت آموزشی و اداری است. فرق است بین فلسفه به عنوان ابژه مطالعاتی و فلسفه به منزله مواجهه با وجود.
وی افزود: فلسفه دانشگاهی در ایران یک ترجیع بند مهم دارد و آن هم اینکه ما یک جامعه «شبه مدرن» هستیم. یعنی جامعهای که همه نهادهای مدرن را دارد اما این نهادها مبتنی بر ریشههای تاریخی نیستند. لذا برای همه پدیدارهای ایران باید کلمه «شبه» را بیاوریم چون در جامعه شبه مدرن، نهادها نقشی که در جوامع مدرن دارند را، ندارند. همانطور که بارها گفتم جوامع شبه مدرن مانند شهرک سینمایی هستند که از هر چیزی فقط ماکت آن وجود دارد.
این استاد فلسفه ادامه داد: دپارتمانهای علوم انسانی کشور ما هنوز نتوانستند به مساله شبه مدرن به منزله یک امر تمدنی و یک مساله نگاه کنند که این نشانه فقدان تفکر تاریخی در دپارتمانهای علوم انسانی ما است البته به استثنای دکتر داوری که در دهههای اخیر به موضوع توسعه نیافتگی پرداختند. اگر چه ایشان هم فقط وضعیت را توصیف کردند اما راه برون آمد را نشان نمیدهند.
عبدالکریمی ادامه داد: ما نمیتوانیم فلسفه جدا از مباحث تاریخی داشته باشیم. در دپارتمانهای فلسفی ما، خودآگاهی تاریخی وجود ندارد و فلسفه بدون خودآگاهی بیشتر شبیه یک ابژه بی روح است. البته همه دپارتمانها و اساتید ما در یک سطح نیستند اما این انتقاد در اغلب آنها و پیش از همه به خود بنده وارد است. فلسفه دانشگاهی نتوانسته با مسائل ایران امروز ارتباط برقرار و به مسائل ایران به عنوان یک مساله نگاه کند چون ما در ایران اساساً مساله نداریم. ما پیوسته در مورد همه چیز مساله داریم اما در عین حال مساله نداریم و این یک تناقض بزرگ است. چون نمیدانیم ایران کیست و ایران چیست؟ به همین دلیل بیشتر چیزهایی که ما از آن به عنوان مساله یاد میکنیم، غُر زدن و نِق زدن است.
وی افزود: ما هیچگاه در این سالها صورت بندی متافیزیکی درباره جامعه شبه مدرن نداشتیم و نه تنها یک گام به جلو نرفتیم بلکه عقبگرد هم داشتیم. ما با یک تاریخ انحطاطی و فروپاشی هویت و حیات اجتماعی و دومین شکاف تمدنی تاریخی بعد از دوران مشروطه مواجه هستیم. در چنین وضعیتی اهل فلسفه وجود ندارند و مانند تودههای مردم گیج و گنگ هستند و میپرسند چه باید کرد؟ متأسفانه به غیر از تلاشهایی که برخی انجام دادند هیچ گاه صورت بندی مفهومی از تاریخ نداشتیم و متأسفانه بعد از آنها هم این تلاشها ادامه پیدا نکرد.
عبدالکریمی در بخش دوم سخنانش گفت: در دهههای کنونی ما با یک شکاف تمدنی- تاریخی مواجه هستیم و جای اهل فلسفه در آن خالی است. چون این مساله را نه سیاسیون میتوانند حل کنند نه حکمرانان. انتظار من این است که برای این موضوع مفهوم سازی شود. ما نمیدانیم که در کجای روند تاریخی مان قرار داریم. آیا گریزی جز چشم انداز غرب نداریم و مسیر دیگری برای ما گشوده نیست البته تاریخ غرب را نمیتوان نادیده گرفت اما سرآغاز سنت تاریخی ما کجاست. آیا ما میتوانیم میراث خودمان را جدای از متافیزیک غرب بفهمیم.
پس از سخنرانی عبدالکریمی، سیدحسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف دیگر سخنران این مراسم خطاب به عبدالکریمی پرسید: مشکل تجدد مطلق چیست و دلیل این همه ستیز با غرب چیست و چه فایدهای برای ما دارد؟ من فکر میکنم که خیلیها فکر میکنند وقتی حرف از این موضوعات میشود یعنی ما باید یک الگوی جدید داشته باشیم و از صفر شروع کنیم در حالی که ما هیچ وقت از صفر شروع نکردیم.
عبدالکریمی در پاسخ به سوال حسینی گفت: من ستیز با غرب ندارم چون غرب یک رویداد عظیم تاریخی است و هیچ نقطهای بیرون از مدرنیته نیست و انکار واقعی غرب یک کار احمقانه است اما میتوانیم تجدد را دربست نپذیریم. تجدد برای جامعه ایران شدنی نیست و اگر هم قرار باشد جامعه متجدد شود همان اشتباهی رخ میهد که در زمان پهلوی رخ داد. به همین دلیل هم باید گفت انقلاب اسلامی ایران حاصل روح و کنش ایران در برابر مدرنیته است.
پس از این پرسش و پاسخ، سید حسن حسینی استاد فلسفه علم دانشگاه شریف سخنرانی خود را آغاز کرد.
وی سخنان خود را با یک دستهبندی منسجم درباره وضعیت فلسفه در ایران آغاز کرد و گفت: به عقیده من فلسفه در ایران جزو یکی از هفتدستهای که در ادامه به آنها اشاره میکنم.
۱- فلسفه به مثابه آکادمی
در این نوع از فلسفه ما یک سری ریزمساله و زبان تخصصی داریم. در این طبقه ما اوضاع بدی نداریم. به این معنی که اساتید دانشگاهی خوبی داریم. اوضاع فلسفه غرب در دانشگاههای ما خوب است اگرچه یک جاده یک طرفه است به این معنا که ما درباره غرب حرف می زنیم اما غرب تأثیر و تاثری از ما نمیگیرد و ما در بازی آکادمی دنیا قرار نداریم. در حوزه فلسفه اسلامی که اوضاع از این هم وخیمتر است. اما اوضاع فلسفه اسلامی در دانشگاهها خیلی خوب نیست و حتی جاده یک طرفه هم نیست یعنی ما یا از تحقیقات غرب در حوزه فلسفه اسلامی بیاطلاع هستیم یا اصلاً آنها را قبول نداریم.
۲- امتداد اجتماعی فلسفه آکادمی
در دهههای میانی نیمه دوم قرن بیستم تحقیقات دین پژوهانه در ایران آغاز شد و افرادی مثل سروش در دهههای ۶۰ و ۷۰ این جریان را راه انداختند. مقالاتی که وی در سالهای ۶۷-۶۸ در کیهان فرهنگی و سپس در مجله کیان مینوشتند نمونههایی از این جریان است.
۳- فلسفه حامی تحولات اجتماعی
گاهی در یک جامعه تحولاتی اتفاق میافتد که بعد فلسفه روی آن سوار میشود و نظر میدهد. مثل سال ۷۶ و اتفاقاتی که در آن زمان افتاد. در آن زمان افرادی شروع به تبیین نظریات فلسفه سیاست که به نفع اصلاحات بود، کردند. پس از این جریان بود که هابرماس هم در ایران معروف شد. در این نوع فلسفه تحولات اجتماعی در سطح نخبگانی باقی میماند. در همین ایام اخیر هم موضوع فلسفه سیاسی و آثار هانا آرنت خیلی باب شد و همه به خواندن چنین آثاری روی آوردند.
۴- فلسفه – پروژه
گاهی اوقات هم یک فیلسوف درباره یک پروژه مشخص با یک مفهوم کلیدی کار میکند. مثل پروژه ایرانشهری یا پروژه تجددستیزی فردید، یا پروژه مبتنی بر روانشناسی و تجربه.
۵- فلسفه به مثابه تثبیت نظام مستقر
این نوع فلسفه، فلسفهای است که در جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکند. افرادی مثل شهید مطهری، شریعتی، آقای مصباح، در این دسته جا میگیرند. در این نوع از فلسفه مراکزی در راستای تثبیت نظام تأسیس میشوند. مراکزی مثل شورای تحول علوم انسانی، فرهنگستان علوم و...
۶- فلسفه ناشی از علم جدید
علم جدید مخصوصاً در حوزه زیست شناسی در حال دامنگیر شدن است و ما امروز شاهد فلسفههایی هستیم که از این علوم تاثیر میپذیرند.
۷- فلسفه به معنای زندگی طبیعی
در این نوع از فلسفه افراد معمولی که با فلسفه سروکاری ندارند برای خلاصی از مشغولیتهای ذهنی سراغ خواندن آثار فلسفی میروند. رغبت به خواندن آثار نویسندگانی مثل نیچه و شوپنهاور نمونه این نوع فلسفه است.
حسینی پس از ارائه این دسته بندی افزود: یکی از مسائلی که درباره علم و فلسفه در ایران وجود دارد این است که هیچ کدامشان در ایران، عمومی نشد. البته آنها با یکدیگر یک فرق اساسی دارند و آن هم اینکه علم، تقدس خود را داشت اما فلسفه وقتی وارد ایران شد عمومی نشد و این تقدس هم نداشت. در واقع فلسفه در ایران هیچ وقت به عنوان یک سند قرار نگرفت.
استاد دانشگاه صنعتی شریف ادامه داد: نکته دیگر اینکه سنت فلسفه اسلامی چیزی جز اقتباس از غرب نیست چون ما فلسفه را از یونان گرفتیم و یونان هم غرب است و حالا این سوال مطرح است که فلسفه اسلامی چرا کاربست اجتماعی پیدا نکرده است؟ چون انضمامی نیست، ظرفیت ذاتی ندارد، فقه و کلام در آن غلبه دارد و حکمت عملی در فلسفه اسلامی بسیار لاغر مانده است.
پس از سخنان حسینی، عبدالکریمی خطاب به حسینی گفت: در بسته بندی که شما انجام دادید به عقیده من دسته پنجم خیلی علمی نبود چون شما دکتر شریعتی را در دسته شهید مطهری و آقای مصباح قرار دادید در حالی که شریعتی اصلاً این گونه نبود. ما در دپارتمانهای فلسفه خودمان هنوز شریعتی را فیلسوف نمیدانیم در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا مثل الجزایر، ترکیه و … واحد درسی شریعتی شناسی دارند. ما هنوز هم در دوره جدید متفکری نداریم که با جهان وارد گفت و گو شود به جز آقای نصر و مرحوم فردید اما شریعتی در زمان خودش این کار را کرد.
حسینی هم در پاسخ به این نکته عبدالکریمی توضیح داد: اینکه یک امر واضح است که اگر شریعتی نبود انقلاب اسلامی پیروز نمیشد چرا که او یک جریان مهم در جهت پیروزی انقلاب اسلامی راه انداخت.
این جلسه با پرسش و پاسخ میان حاضرین و سخنرانان به پایان رسید.
کد خبر 6087633 سارا فرجی